یسنایسنا، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

♥♥ یســــنا عشق مامان و بابا ♥♥

بدون عنوان

هفته پیش (18 آبان) عمو مهدی، زن عمو الهام و اهوراجون از همدان اومدن پیشمون و یسنا رو برای اولین بار دیدن یسنا که معمولا تا یه آدم غریبه رو میبینه گریه میکنه این دفعه یه کم آروم تر بود، با زن عموش که حسابی دوست شده بود و واسش میخندید وقتایی که بغلش میکردن و همون موقع نگاهش به من می افتاد شروع میکرد گریه کردن   اینم چند تا عکس از اهوراجون، عمو مهدی و یسنا   ...
30 آبان 1392

تلاش برای ایستادن!!!!!!!!!!!!!!

یسناجون علاقه زیادی به ایستادن داره!!!!   بالش گذاشتم کنار دیوار تا مثلا ایمن باشه همه جا، اون وقت این خانم کوچولو دستشو میذاره رو بالش و سعی میکنه بره بالا! نتونستم تو خونه یه عکس خوب بگیرم که اینو نشون بده، چون همش باید مواظب بودم که خدای نکرده نیفته ولی دیروز خونه مامان جون از چند تا پشتی رفت بالا    ...
17 آبان 1392

نشستن

امروز داشتیم ناهار میخوردیم(تقریبا ساعت 3 بود) که دیدم یسنا نشست  ، واسه اولین بار بدون کمک البته همش چند ثانیه بود بعدش افتاد  ، ولی همینم کلی من و باباشو ذوق زده کرد دیروز هم واسه اولین بار آش خورد ...
11 آبان 1392
1